سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آشیانه

دلم تنگه برات....

دلم تنگه برات....

زائری بارانی ام ، آقا به دادم می رسی؟

بی پناهم خسته ام، تنها، به دادم می رسی؟

گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام

ضامن چشمان آهوها، به دادم می رسی؟

از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند

گنبد و گلدسته هایت را، به دادم می رسی؟

ماهی افتاده بر خاکم لبالب تشنگی

پهنه آبی ترین دریا، به دادم می رسی؟

ماه نورانی شب های سیاه عمر من

ماه من ، ای ماه من، آیا به دادم می رسی؟

من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام

هشتمین دردانه زهرا، به دادم می رسی؟

باز هم مشهد ، مسافرها، هیاهوی حرم

یک نفر فریاد زد: آقا به دادم می رسی؟


ای قلم از قدرتی غالب بگو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ای قلم از قدرتی غالب بگو

از علی ابن ابی طالب بگو

از علی مرد سیاست مرد دین

از علی تنهاترین مرد زمین

بیعت ما دوستان عین ولاست

زاده ی زهرا علی روح خداست

عده ای از همرهان جاهل شدند

در حمایت از علی کاهل شدند

خاک شهر کوفه بر سر هایتان

پشت بر مولا و زهرا کرده اید

هیچ شرمی از شهیدان کرده اید

حرفی از اعماق ایمان می زنم

با لب و حلق شهیدان می زنم

صامری ها با قلم بت ساختند

فتنه در دامان دین انداختند

دین فروشان قلعه و بارو زدند

یک به یک پشت قلم اردو زدند

با اساس دین تسامح می کنند

پای ارزشها تساهل می کنند

هدیه بر رقاصه ها واجب نبود

قدر عالم کمتر از مطرب نبود

تا که گردد فتنه و آشوب جمع

جبهه ای ها باز با هم هم قسم

نایب مهدی ولی داریم ما

شیعیان سید علی داریم ما

 

خدایا تا ظهور دولت یار..... گل پیغمبر ما را نگه دار

* سلامتی آقا سید علی خامنه ای رهبر مظلوم امت صلوات *


زندگانی بی تو بردگی است

زندگانی بی تو بردگی است
الهی هرچه نشان می شمردم پرده بود و هرچه مایه می دانستم بهیده بود. ای کردگار نیکوکار آنچه بی ما ساختی بی ما راست دار.

از بس که دو دیده در خیالت دارم                      در هر چه نگه کنم تویی پندارم

الهی راهم نما به خود و باز رهان مرا از بنده خود. ای رساننده به خود برسانم که کسی نرسیده به خود. بارالها یاد تو عیش است و مهر تو سور، شناخت تو ملک است و یاد تو سرور، و صحبت و نزدیکی تو نور. جوینده تو کشته با جان است و یافت تو رستخیز بی صور.

الهی نه جز از شناخت تو شادی است نه جز از یافت تو زندگانی. زندگانی بی تو بردگی است و زنده به تو هم زنده و هم زندگانی است.

غم کی خورد آن که شاد و ما نیش تویی              یا کی مرد او که زندگانیش تویی
در نسیه آن جهان کجا دل بندد                          آن کس که به نقد این جهانیش تویی

الهی ای یافته و یافتنی، از مست چه نشان دهند جز بی خویشتنی. همه خلق را محنت از دوری است و این بیچاره را از نزدیکی، همه را تشنگی از نایافت آب است و ما را از سیرآبی.

ای عاشق دل سوخته اندوه مدار                        روزی به مراد عاشقان گردد کار

الهی مرا دردی است که بهی مباد. این درد مرا صواب است. با خرسندی دردمندی به درد خود کسی را چه حساب است.

الهی گاهی به خود نگرم گویم از من زارتر کیست، گاهی به تو نگرم گویم از من بزرگوارتر کیست؟ بنده چون به خود نگرد به زبان تحقیر از کوفتگی و شکستگی خود گوید:

پر آب دو دیده و پر آتش جگرم                        پر باد دو دستم پر از خاک سرم